سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/6/20
3:33 ع

 

شاعری بزرگ اما مظلوم(نگاهی به زندگی وشعر نیر تبریزی)/قسمت سوم
خیال انگیزی فوق العاده ی مثنوی آتشکده جهات مختلفی می یابد؛مثبت و منفی؛وقتی از دید هنری نگاه کنیم باید نمره مثبت در کارنامه ی شاعر قرار دهیم.اما اگر از دید روایی و دینی وارد شویم با تمام ارادتی که به شخصیت نیر داریم ،اما باید بگوییم که گاهی افراط وی در خیال پردازی ،او را از اصل  ماجرای عاشورا منحرف کرده و مسایلی را مطرح می کند که هرگز واقعیت و حقیقت نداشته اند و از دید روایت گران راستین واقعه ی عاشورا  به چشم تحریفات نگریسته می شوند."نیر"گاه ماجراهایی را روایت می کند که هرگز با عقل و منطق و حقیقت تاریخی ،همخوانی ندارد.
از جمله ی این تحریفات غیر مستند ماجرای "رفتن آن حضرت به یاری پادشاه هند" است.!!انگار شاعر ماجرای عاشورا را با روایت شاهنامه ی فردوسی اشتباه گرفته و چنین است که یکی از مهم ترین نقاط ضعف مثنوی آتشکده در دل یکی از مهم ترین نقاط قوت آن رقم بخورد.
از این دست اشارات غیر مستند در مثنوی آتشکده، کم نیست.از جمله مثال های دیگر ،"آمدن جوان نصرانی به قتل آن حضرت "است که گویا استناد صحیحی ندارد.هر چند اگر از غیر مستند بودن آن چشم پوشی کنیم  و فقط از زاویه ی شاعری به ماجرا بنگریم ،شاعر یکی از زیباترین و خیال انگیز ترین صحنه ها را با دست برد در واقعیت آفریده است.این زیبایی خواننده ی عوام را آن چنان فریب می دهد که ماجرا را باور می کند و حتی خواننده ی عوام را هم آن چنان به شک می اندازد که گمان می کند که "نکند شاعر در این دروغ گویی شاعرانه محق بوده است؟"

کرد پور سعد ترسایی جوان
بهر قتل آن امیر دین روان
شد چو نزدیک آن جوان بخت صبیح
دید کاندر مهد خون خفته مسیح
در شگفتی ماند از آن سر عجاب
کاین به بیداری است یا رب یا به خواب؟
رستخیز است اینکه از چرخ برین
آمده روح الله اینک برزمین
یا که روح القدس اعظم جلوه گر
گشته بر مریم به تمثال بشر
یا بود این کشته یحیی کش ز طشت
خون روان گردیده بر دامان دشت
یا درخت موسی است این شعله رو
کایدش بانگ انا الحق از گلو
او همه بر روی شه غرق نگاه
کش ندا آمد به گوش جان زشاه
کاندرا که  خوش به هنجار آمدی
گرچه با تمثال و زنار آمدی
بشکن این تمثال و این زنار را
چند در آیینه جویی یار را؟
دارد اینک در حریم کعبه سیر
آنچه در آیینه می جستی به دیر
گر فشانم دست عیسی آفرین
صد مسیحا ریزدم از آستین


نیر در توصیف مقام امامت امام حسین (ع)نیز راه افراط در پیش می گیرد.البته این مسئله ریشه در مشرب خاص مذهبی وی دارد.او چنان که ذکر شد فرزند "میرزا محمد مامقانی" سر سلسله "شیخیه ی حجت الاسلامی" آذربایجان است و خود نیز گویا  دیدگاه شیخی داشته است.
شیخیه(1)
شیخیه یکی  از فزقه هایی ست که در بطن شیعه زاده شده  است.البته این فرقه با تشیع زاویه داشته و در نتیجه ی مشرب های خاص، پیروان آن از دیگر شیعیان ممتاز بوده اند.یکی از همین مشرب های خاص "غلو" در باب مقامات ائمه است.این غلو به حدی ست که پیروان شیخیه ،هنگام نماز خواندن در حرم ائمه ،طوری به سمت قبله می ایستادند که قبر امام ،مابین نمازگزار و قبله قرار می گرفت!
اشکالات وارد به شیخیه تنها به این نکات ختم نمی شود.غالب صاحب نظران  معتقدند که  انحرافات اساسی این فرقه در نگاه به موضوع مهدویت زمینه ساز پیدایش فرق ضاله ی  بابیت و بهاییت بود.البته چنین نظری پر بیراه نیست.نگاه غلط سردمداران شیخیه بخصوص شیخ احمد احسایی(موسس)و جانشین وی (سید کاظم رشتی)به مسئله ی امام زمان (عج) که به اسم" زمینه سازی برای ظهور"،مردم را آماده ی پذیرش هر ادعایی کرده بودند نقش اساسی در فریب گسترده ی عوام الناس در برابر ادعای دروغین باب داشت.اساسا دیدگاه شیخیه در باره ی امام زمان بدترین لطمه را به شیعه زد و گزگ به دست دشمنان آیین اهل بیت داد.شیخیه از یک سو با توصیف کیفیت هایی خاص برای وجود مبارک حضرت ولی عصر او را از یک حضور زمینی به آسمان ها بردند و از طرف دیگر با زمینه چینی غلط برای آمدنش و قریب الوقوع دانستن ظهور ،مردم را نسبت به ادعا ها زود باور ساختند.
شیخ احمد احسایی و سید رشتی معتقد بودند که امام عصر با بدن "هورقلیایی"حیات دارد.از دید آنان انسان دارای دو نوع جسم است:
1-جسم عنصری :بدنی که در این دنیا با آن زندگی می کنیم و از خواص کالبد ظاهری است و با مرگ از بین می رود.
2-جسم هورقلیایی:جسمی که ما بین جسم عنصری و حیات روحانی ست و نوعی ماده ی لطیف تر از جسم عنصری ست؛وم معتقد بودند که  حیات انسان در قبر هم هورقلیایی است و معاد جسمانی هم هور قلیایی خواهد بود.آنان بدون هیچ سند عقلی و نقلی ،ادعا می کردند که "وجود هورقلیایی امام عصر"(!؟)در زمان های مختلف در جسم های عنصری مختلف به حیات خود ادامه می دهد و با مرگ هر جسم عنصری سر از جسم عنصری دیگر در می آورد.این دیدگاه در واقع همان چیزی بود که به شکل پنهان و غیر مستقیم  اصل مهدویت را تخریب کرد و زمینه ساز ادعای باب شد.
علاوه بر این اهتمام خارج از منطق و قاعده ی شیخ احمد احسایی و جانشینش به مو ضوع "زمینه سازی برای ظهور" و دست یازیدن وی به شرح آیات و احادیث مرتبط با موعود آن هم به شیوه ای غیر علمی و نادرست ،زمینه را برای دعوی دروغین سید علی محمد شیرازی معروف به باب آماده کرد.تمام این دلایل نظری ،گذشته از آن است که بدانیم "باب" به طور مستقیم شاگرد سید کاظم رشتی بوده است.!...و البته از دیگر شاگردان ویژه و مهم این سید مشکوک،"ملا حسین بشرویه ای"(اولین ایمان آورنده به باب و عامل اصلی تبلیغی باب که فتنه ها و خونریزی های فراوانی آفرید) و هم چنین "طاهره قره العین"بوده اند.؛و اساسا لقب قره العین را به طاهره،سید کاظم رشتی داده است و در واقع طاهره از نور چشمی های سید کاظم بوده است!!!!(2)
البته داستان شیخیه ی آذربایجان شکل متفاوتی با شیخیه ای دارد که بابیت و بهاییت از دل آن سر بر آورد و اساسا شیخیه آذربایجان زاویه ی انحرافی شان کمتر بوده است. -گرچه خالی از اشکال هم نبوده اند- شواهد تاریخی هم گواه این مدعاست.چرا که آنان پس از دعوی باب او را رد  کردند و "میرزا محمد مامقانی" پدر حجت الاسلام نیر فتوا به تکفیر و اعدام باب داد.

پی نوشت:

(1):بررسی شعر نیر بدون پرداختن به داستان شیخیه امکان پذیر نیست.اساسا یکی از دلایل مهجور ماندن شعر نیر همین شیخیه بودن اوست .اشاره ی ما نیز به مسئله ی شیخیه عنایت به این نکته است که تجلیل از شعر نیر نباید به تایید برخی دیدگاه ها و اندیشه های انحرافی منجر شود.
(2):یک ضرب المثل معروف ترکی وجود دارد که"کرم درخت را از درون درخت می خورد.".
مرور پیدایش آیین های جعلی بابیت و بهاییت موید همین ضرب المثل ترکی ست.گرچه نقش  خارجی بخصوص نقش روسیه در پیدایش و انگلیس در تداوم این فتنه ها بر کسی پوشیده نیست ؛اما مروری بر روابط خانوادگی برخی چهره های مهم  دخیل در فتنه ی بابیت نشان دهنده ی این است که همیشه  انحرافی از درون خانواده ی نخبگان جامعه شروع شده و سپس مثل ویروس به جان عوام الناس  افتاده است.
یکی از همین چهره های عجیب و غریب ،"طاهره قره العین" است.اولین زنی که به دنبال باب افتاد و در این مسیر ،  بخصوص با  کشف حجاب کردن خبر ساز شد.جالب است بدانیم که وی نه از روسیه آمده بود و نه از انگلیس.!طاهره فرزند ملا صالح قزوینی - فقیه اخباری معروف- و برادر زاده مرحوم آیت الله  ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود.شهید ثالث از علمای اصولی و قهرمان مبارزه و افشاگری علیه فتنه ی باب بود که نگاهی بسیار ریشه ای به فتنه ی بابیه داشت.وی برای اولین بار پرده از ارتباط بابیت با روسیه برداشت و حتی پیشتر از ادعای باب ،پی به انحراف شیخیه نیز برده و سید کاظم رشتی را طی مناظره ای معروف ،محکوم و تکفیر کرده بود.در نهایت روشنگری های وی  توسط بابیون تاب نیاورده شد وتوسط این قوم  در محراب و در سجده به شهادت رسید.گویند در توطئه ی ترور وی ،برادرزاده اش ،طاهره نیز نقش داشته است.!
چنانکه می بینیم برخی آقازاده های گستاخ در آن زمان نیزعامل اصلی فتنه ها بوده اند و اساسا کسی غیر از آقا زاده های عصیانگر، جرئت ساختارشکنی در تاریخ ایران نداشته است.


88/6/20
3:30 ع

 

شاعری بزرگ اما مظلوم(نگاهی به زندگی وشعر نیر تبریزی)/قسمت دوم

مصاحبه با بهروز ثروتیان در باره نیر تبریزی(منبع:سایت خیمه)


بهروز ثروتیان متولد 1316 میاندوآب، دارای دکترای ادبیات فارسی و استاد بازنشسته دانشگاه تبریز است که در شهرستان کرج اقامت دارد. وی تحقیقات مفصلی درباره محمد حسین شهریار تحت عنوان «شهریار ملک سخن» نوشته و منتشر کرده ، همچنین منظومه مشهور «حیدربابا» سروده شهریار را به فارسی ترجمه و چاپ کرده است. علاوه بر این کتاب‌های «هنر و اندیشه در شعر نیما»، و «صدای پای آب»، تصحیح و شرح آثار نظامی و شرح غزلیات حافظ (چهار جلد)، شرح آثار عطار، شرح گلشن راز، فن بیان، و ... را نیز در کارنامه‌اش دارد.


 * آقای ثروتیان! «دیوان نیر تبریزی» در میان دیوان شاعران کلاسیک فارسی از چه ارزش و اهمیتی برخوردار است و با چه انگیزه‌ای به سراغ تصحیح این دیوان رفته‌اید؟
ثروتیان:
واقعیت این است که نیر تبریزی 150 سال پیش در تبریز زندگی می‌کرد. وی یکی از علمای برجسته و مسلم عصر خودش محسوب می‌شد و تحصیلات دینی‌اش را در نجف اشرف گذراند. نیر تبریزی علاوه بر فعالیت در حوزه شعر و ادبیات یکی از مبارزان فعال در عرصه سیاست و قدرت بود.
ایشان در مقام حجت‌الاسلام علاقه‌مندان و پیروان بسیاری داشت. در سال 1248 هجری قمری مطابق با 1211 شمسی به دنیا آمد و در سن 22 سالگی برای تحصیل علوم دینی عازم نجف اشرف شد که در بازگشت به عنوان محدث، فقیه و مجتهد شناخته می‌شد و یکی از علما به حساب می‌آمد. 
در بین فضلا و شعرا و ادبا دوستان بسیاری داشت و در اشعارش به لحاظ زبان و فصاحت به سعدی پهلو می‌زد. اگرچه در سروده‌هایش بیشتر متاثر از حافظ بود. اصلیت او هم ممقانی است و نام اصلی‌اش «محمدتقی نیر» بود.
 

* مضامین اشعارش بیشتر در چه زمینه‌هایی است؟
ثروتیان:
 نیر تبریزی در دیوان اشعارش یک مثنوی تحت عنوان «مثنوی آتشکده» دارد که گزارش عاشقانه وقایع کربلاست. کمتر کسی در میان شاعران هم‌عصرش و شاعران گذشته این توانایی و خلاقیت را داشته که گزارشی تا این اندازه عاشقانه و زیبا و منظوم از واقعه کربلا ارائه دهد. 
شاعر در این مثنوی از منظری عاشقانه به سالار شهیدان امام حسین (ع) و موضوع عشق، یعنی واقعه عاشورا می‌پردازد.؛ البته ایشان در همه شعرها حتی در غزل‌هایش چنین رویکردی را به ائمه اطهار(ع) و امام حسین(ع) و یارانش دارد. وی در سال 1312 هجری قمری در ماه مبارک رمضان از دنیا رفت. 


* عمده اشعار این دیوان در قالب غزل سروده شده یا مثنوی؟ آیا قالب‌های دیگر هم در این دیوان دیده می‌شود؟ 
ثروتیان:
در قالب غزل هم ابیات بسیار زیبایی در دیوان نیر تبریزی وجود دارد که مربوط به ائمه اطهار(ع) خصوصا امام حسین(ع) است، اما غزل‌ها عاشقانه است ولی در حسن ختام می‌آورد که من غلام حضرت شاه هستم و منظور خودش از حضرت شاه را هم توضیح می‌دهد که همان حضرت امام حسین(ع) سرور شهیدان است.
 من از همان دوران کودکی آن‌قدر در وصف او شنیده بودم و آن‌قدر به او علاقه داشتم که در نخستین فرصت به سراغ او رفتم تا ببینم قدرت ادبی‌اش چقدر است؛ البته نیر تبریزی رباعیات بسیار زیبا و قدرتمندی هم دارد که همه آن‌ها صبغه دینی و عاشورایی دارند. ضمن این که یک منظومه دارد به نام «منظومه لآلی منظوم» که در استقبال از ترجیع‌بند معروف و عاشورایی محتشم کاشانی سروده شده است؛ در این منظومه شاعر در 25 بند (مانند ترجیع‌بند محتشم) واقعه عاشورا را به تصویر می‌کشد که به لحاظ ادبی و قدرت آفرینش و تصویرپردازی بکر و بدیع و بسیار ارزشمند و متعالی است. وزن این منظومه هم در همان وزن ترجیع‌بند یعنی (مفعول، فاعلاتن، مفاعیل، فاعلن) سروده شده است. 


* بقیه آثارش در چه زمینه‌ای است؟ 
ثروتیان:
 مثنوی در «خوشاب» را که در سال 1307 سروده بود، رویکرد عاشورایی دارد؛. مثنوی دیگرش به نام «برف و شیره انگور» که به زبان ترکی سروده، پاسخی است به مثنوی آقامیرزا محمود خویی.
 یک کتاب هم به زبان عربی دارد که در طرائف است. کتاب دیگرش به نام «کشف فی التحقیق والصفات» است؛ شرح حدیث، صحیف الابرار، علم‌الساعه، رساله لمع البصر، مفاتیح الغیب، رساله نصرت الحق و ... از دیگر آثار حجت‌الاسلام نیر تبریزی است که برخی از این آثار به زبان عربی و برخی هم به زبان فارسی است. به هر حال این را از نیک‌بختی خودم می‌دانم که دیوان اشعار این شاعر عاشورایی را تصحیح و شرح کردم. 


  

88/6/20
3:24 ع

شاعری بزرگ اما مظلوم(نگاهی به زندگی وشعر نیر تبریزی)/قسمت اول
در میان دانشمندان و علما،گاه کسانی هستند که در شعر و شاعری نیز مرتبه ای والا می یابند.اما سایه گستری وجهه ی علمی و دینی شان موجب پنهان ماندن وجه شاعری شان می شود.میرزا محمد تقی حجت الاسلام متخلص به "نیر"از جمله ی این شخصیت هاست؛فقیه،فیلسوف و عارفی که علاوه بر مقام والای دینی و اشتهاری که به سبب شخصیت عرفانی خود در تاریخ عرفان شیعی دارد ،آثاری برجسته نیز در حوزه ی شعر از خود بر جای گذاشته است.برجستگی این آثار ادبی به حدی ست که در مقام یک مطالعه ادبی- به دلایلی که ذکر خواهد شد- ما را متقاعد می کند که وی را در زمره ی بزرگ ترین شاعران نه تنها عصر قاجاری که عصر بازگشت ادبی قرار دهیم و با تاسف از خود بپرسیم که چرا نام شاعری چون او –بدین شیرین سخنی- کمتر در محافل ادبی شنیده می شود؟
"میرزا محمد تقی حجت الاسلام" متخلص به "نیر" در سال 1248قمری(1213شمسی-1834میلادی) در دارالسلطنه ی تبریز(1) به دنیا آمد. پدرش فقیه و فیلسوف نامدار "ملا محمد مامقانی"رییس علمای شیخی بود.همو که در جلسه ی معروف علمای آذربایجان با "سید علی محمد باب" که با تدبیر امیر کبیر در حضور ناصرالدین میرزای ولیعهد در تبریز برگزارشد حضور داشت و از نقش آفرینان  مناظره ا ی بود که به افشای چهره ی باب و در نهایت انابه و تضرع وی در حضور مردم انجامید و در نهایت از جمله مجتهدینی  بود که فتوای اعدام باب را صادر کرده و آتش خونریزی و فتنه ای را که این سید ناخلف "متوهم"و "پر مدعا"برافروخته بود خاموش کردند.
میرزا محمد تقی از   شانزده سالگی به مدت 5 سال در نزد پدر به تحصیل علوم دینی مشغول شد و پس از فوت وی در 22سالگی به نجف رفت و پس ازز رسیدن به درجه ی اجتهاد به تبریز باز گشت.با وجودی که همزمان با بازگشت وی برادر بزرگش مرجعیت دینی تبریز را بر عهده داشت با این حال امامت جماعت و نماز جمعه ی تبریز را بر عهده گرفت ؛که البته به دنبال درگذشت برادر مقام مرجعیت متوجه وی شد.نیر تبریزی از اعاظم علمای زمان خود بود و اعلمیت وی به عنوان فقیه و ادیب و عارفی که درعلوم غریبه صاحب کرامت است، او را از سایر مجتهدین زمانه ممتاز می کرد.در بزرگی مقام علمی او همین بس که عارف نامی  "سید علی قاضی تبریزی"(2)از جمله ی شاگردان وی بوده است. تصوبری از صفحه نخست چلپ اول آتشکده؛آفرینش را چو فتح الباب شد/نور احمد مهر عالمتاب شد
نیر علاوه بر مراتب علمی ،در زهد و تقوای شخصی نیز شهره ی خاص و عام بود.به نحوی که پرهیز گاری عجیب او از مظاهر دنیوی از او چهره ای آزاده و صاحب مناعت طبع رقم می زد.وی به شدت ساده زیست بود و از کوچک ترین تجمل و اشرافی گری پرهیز می کرد.به طوری که نقل است پس از مرگش به جز خانه ی مسکونی چیز دیگری نداشت و همین خانه نیز هزینه ی پرداخت وامی شد.
این فقیه شاعر علاوه بر این ها خط بسیار زیبایی هم داشت.به طوری که "ادیب الممالک فراهانی"در وصف خط وی چنین می سراید:
رقمت ناسخ ریحان خط لاله رخان
برشکسته خط طغرای صفاهانی را
وی در اواخر عمر که به فلجی دست راست مبتلا شده بود قلم به دست چپ گرفته و چنان می نوشت که گویند آثار دست چپ او از آثار دست راست قابل تشخیص نبود.
این بزرگ اندیشمند عصر قاجاری در روز جمعه دوازدهم ماه رمضان 1312هجری قمری(1277شمسی-1898میلادی) در تبریز درگذشت و بنا بر وصیت جنازه اش در نجف اشرف مدفون شد.
آثار نیر به قرار زیر است:
صحیفه الابرار،مفاتیح الغیب،لآلی منظومه،آتشکده،دیوان غزلیات،مثنوی در خوشاب،رساله ی علم الساعه،رساله لمح البصر،رساله ی نصرت الحق والفیه
شعر نیر
نیر به ترکی ،فارسی و عربی شعر گفته است.اما اگر بخواهیم زبان را کنار نهاده و شعر وی را از منظر ژانر شناسی بررسی کنیم او به طور کلی دو دسته اثر دارد:
1-آثاری که در مدح و مرثیه بخصوص مرثیه ی امام سوم(ع)سروده و در راس همه ی آن ها منظومه ی آتشکده قرار دارد.که فارسی ست و شرح واقعه ی عاشوراست در قالب مثنوی و به وزن مثنوی مولوی.این مثنوی بسیار اثر ارجمندی ست و جای تاسف دارد که چرا آنچنان که بایسته و شایسته است نقل محافل ادبی نیست.
گرچه شاعر در مثنوی آتشکده به دنبال روایت ماجرایی چون عاشوراست و به سبک مرثیه نویسان انتظار داریم که عنصر تصویر و خیال و یک دستی زبان کمرنگ باشد؛با این حال با اثری روبرو هستیم که در توصیف یک واقعه ی جدی ،هرگز از عناصر اصلی شعر فاصله نگرفته است.به طور مثال در توصیف صبح عاشورا در این مثنوی چنین آمده است:


چون سحرگه چهره ی صبح سپید
شد زپشت خیمه ی نیلی پدید
آسمان گفتی گریبان کرده چاک
در فراق آفتابی تابناک
خور(3)زمشرق سر برهنه شد برون
چون سر یحیی میان تشت خون
پس ندا آمد که ای خیل اله
هین برون تازید سوی رزمگاه
بر رکاب پایمردی پا زنید
خویش را مستانه بر دریا زنید
هین برون تازید ای مستان عشق
باده می جوشد به تاکستان عشق
جرعه ای زان باده ی بی غش زنید
خود سمندر وار بر آتش زنید
هین برون تازید ای شیران جنگ
عرصه را بر روبهان دارید تنگ
ایها االلب تشنگان آب میغ
آب حیوان می رود از جوی تیغ


خواندن همین چند بیت شاید شما را با بنده هم عقیده کرده باشد.تصویر پردازی های زیبایی که پیش روست ما را قانع می کند که با شاعری بزرگ روبرییم که شعر را قربانی مرثیه نکرده است. "گریبان چاک کردن" آسمان و "سربرهنه بیرون آمدن" خورشید و تشبیه آفتاب در سرخی فلق به "سر یحیی در تشت خون" حکایت از زیرکی شاعر دارد.شاعر به طور غیر مستقیم در حال تداعی اتفاقی است که در روز عاشورا خواهد افتاد.خصوصیت حافظانه ی تداعی و غیر مستقیم گویی همان چیزی است که در شعر مدرن نیز شاهد آن هستیم.در ضمن از همین چند بیت نیز می توان به "تشخص زبانی" شاعر پی برد.ترکیبی از زبان مثنوی نویسی مولوی و سعدی که با پس زمینه ای از سلاست و روان نویسی یک "ترک پارسی گوی"معجونی شیرین و دل چسب را در اختیار خواننده قرار می دهد."ترک تازی" های زبانی شاعر نیز آشکار است.آوردن حرف اضافه "به" قبل از کلمه ی "تاکستان" و یا استفاده از کلمه ی ندای  عربی "ایها"قبل از کلمه ی فارسی "لب تشنگان"از تهورات زبانی خاصی است که بیشتر "ترکان پارسی گوی" جسارت انجام آن را دارند.
و یا در توصیف شهادت حضرت ابوالفضل (ع)به چنین خیال آفرینی مست کننده ای دست می زند:


ناگهان "کافرنهاد"ی از کمین
کرد با تیغش جدا دست از یمین
گفت:هان ای دست رفتی؟...شاد رو!
خوش برستی از گرو...آزاد رو!
لیک از یک دست بر ناید صدا
باش کاید دست دیگر از قفا
لاابالی نیست دست افشانی ام
جعفر طیار را من ثانی ام
...
چون دو دست افتاده دید آن محتشم
گفت:دستا!رو که من بی تو خوشم
خصم اگر بردت زمن گو بازدار
مرغ دست آموز را با پر چه کار؟
شهپر طاووس اگر پرکنده شد
نام زیباییش زان پر زنده شد
اندر آن کویی که آن دلبر دروست
عاشق بی دست و پا دارند دوست
باز ده ای دست هین دستم به دست
تا به هم شوییم دست از هر چه هست


...(ادامه دارد)


پی نوشت:
1- تبریز ولیعهد نشین در آن روزگار ،هنوز زیر سایه ی تهران، پایتخت نوبنیاد قاجار قرار نگرفته بود و به سبب همتی که توسط عباس میرزا  ولیعهد لایق اما ناکام صورت گرفته بود از نظر اهمیت سیاسی و فرهنگی مرکزیت ایران را داشت.این مرکزیت البته با حضور ناصرالدین میرزا ی ولیعهد و به لطف کاردانی امیرکبیر شکوفا شد و در ماجرای مشروطه به اوج خود رسید و  تا پایان سلسله ی قاجار و آغاز سلسله "آذربایجان سوز" پهلوی همچنان ادامه داشت
2-سید علی قاضی تبریزی هم به نوبه ی خود شاگردان بزرگی را تربیت کرد که از آن جمله می توان به میرزا جواد ملکی تبریزی،علامه طباطبایی،آیت الله خویی،آیت الله دستغیب و آیت الله بهجت اشاره کرد
3-خورشید


  

87/12/15
10:51 ع

به خاطر یک ربع سکه


در آستانه ی محرم سال جاری کنگره شعری در تبریز برگزار شد با عنوان "کنگره بزرگ شعر عاشورایی".پس از چاپ کتاب مجموعه ی آثار کنگره(اشک سرخ)در میان شعر های چاپ شده به شعری برخوردم که مشاهده ی آن در کتابی که مزین به نام امام حسین (ع)بود تأسف عمیق هر خواننده ای را بر می انگیخت.
جهت روشن شدن مطلب به دو بیت زیر توجه کنید:


1-آیدین دی آی کیمی اولاجاق ایستر ایسته مز
بیر گون گونش ساچین یولاجاق ایستر ایسته مز....(و .ط،کتاب آثار برگزیده دومین دوره ی خط سوم،صفحه 31)


 این بیت  مطلع  غزلی است با مضمون لیریک و عشقی که در دومین دوره جشنواره ی شعر خط سوم تبریز در بخش شعر ترکی از آثار برگزیده بود.فارغ از قوت و ضعف ،مشخص است  که حال و هوای شعر ،سوز و گدازهای تغزلی با مخاطبی است که از فضا چنین بر می آید معشوقی مونث با تمام مختصات یک "شاهد"باشد.


2-مورد دوم را با عرض شرمندگی از ساحت ابا عبدالله الحسین (ع) و شما خوانندگان عزیز ذکر می کنم:
آیدین دی آی کیمی اولاجاق، یا حسین جان!!!!
بیر گون گونش ساچین یولاجاق، یا حسین جان؟؟؟؟(همان شاعر،مجموعه آثار کنگره شعر عاشورایی تبریز-اشک سرخ،ص340)


 بله.اشتباه نمی کنید.این بیت مطلع همان  شعری است که در جشنواره خط سوم برگزیده شده و این بار هم سر از کنگره ی شعر عاشورایی در آورده است.فقط در اینجا به جای ردیف "ایستر ایسته مز" با ردیف "یا حسین جان" روبروییم!!....و البته  همان شعری هم هست که ذکر آن در ابتدای مطلب رفت.اگر به کتاب های ذکر شده مراجعه و  دو شعر را باهم مقایسه کنید متوجه خواهید شد که شاعر تنها با تغییر ردیف، شعری را که برای یک معشوق مونث سروده شده و اساسا نیز مضمونی  عشقبازانه از نوع زمینی  و دختری پسری دارد، به نام امام حسین جا زده است!
شگفتا که اگر عمر سعد و شریح ،امام حسین را به نقد ملک ری و بار طلای یک کاروان شتر فروختند،امروز در کنگره های ما کسانی پیدا می شوند که امام را به نسیه ی ربع سکه ای بفروشند و ایستر ایسته مز سر امام حسین را هم ببرند!
به راستی چنین کسی چگونه می تواند سودای شاعر بودن و شاعر شناخته شدن را در سر بپروراند ؟حال آنکه خود برای خویشتن شاعری اش اعتباری قایل نیست؟کسی که خود  شعر خود را چنین به فضاحت و مسخرگی کشانده است چگونه می تواند دم از شعر و شاعری بزند؟
....بگذریم که غرض از افشای چنین مساله ای گرو کشی با شاعر مذکور نیست.که اگر این گونه بود از او نام هم می بردم.(البته چنین کسی را در جایگاهی هم نمی بینم که حتی در تقبیح او قلمی فرسوده باشم.)بلکه روی اصلی نوشتار من با مسئولین فرهنگی شهر تبریز است که قطعا همگی در روی دادن وقایعی از این دست مسئولند.از این رو نکاتی چند را ذکرمی کنم:
1-آیا برگزار کنندگان این کنگره هنوز ازماجرای  اتفاق افتاده  اطلاع دارند؟بیش از این قصد سرزنش عزیزان برگزار کننده را ندارم.چرا که احترامی عمیق برای جایگاهشان قائلم ودر  نیت خیرشان در برگزاری این کنگره تردیدی ندارم..اما جهت اطلاع ایشان که علاقمند به تشویق شاعران کشور به آفرینش  در حوزه ی ادبیات عاشورایی هستندعرض می کنم که در سال گذشته ،فقط در همین شهر تبریز شاعرانی فراوان ،آثار بسیار قابل تاملی در حوزه ی شعر عاشورایی آفریده اند بی آنکه هیچ چشم داشتی از جشنواره ای داشته باشند.
و البته میدان دادن به  تنها یکی از این جوانمردان شعر تبریز برگزار کنندگان این کنگره را از امثال "و-ط" بی نیاز می کرد و صد البته اعتباری افزون تر برای کنگره ای بود که شعر را در دستور کار خود داشت.
آیا واقعا امام حسین این قدر روی دستمان مانده بود که برای بزرگداشت او شعری لیریک  و مونتاژ شده از یک خود فروش ادبی را چاپ کنیم؟آیا اصلا شعر های چاپ شده قبلا خوانده و کنترل شده بودند و اگر پاسخ مثبت است چگونه مسئول این امر متوجه مضمون کج و مشکوک شعر مذکور نشده بود؟آیا عامل نمی تواند بی سوادی و نا آشنایی  گرد آورنده کتاب با مقوله شعر باشد؟
آیا زمان آن نرسیده که کاربرگزاری کنگره های شعر  به افراد کاردان سپرده شود؟
2-مسئولین محترم اداره کل فرهنگ و ارشاد نیز که مسئولیت ممیزی کتاب بر عهده ی آنان است بایستی درباره ی اتفاق افتاده پاسخگو باشند.چگونه است که کتابی  توسط همین اداره تنها به خاطر چند مورد سهو و اغراق شاعرانه  توقیف و بی هیچ  مدارا تبدیل به خمیر می شود اما چنین مساله شرم آوری به راحتی مورد اغماض قرار می گیرد.من بی صبرانه منتظر پاسخ ارشادیون هستم.بیشتر از آن رو که به تعهد شان دل بسته ام.
در پایان باید تاکید کنم که بی تفاوت گذشتن از کنار چنین مسایلی وضع امروز شعر ایران را بغرنج تر از این  خواهد کرد.چنین اتفاقاتی ، موضع گیری قاطعانه همگان را می طلبد.چه آنان که دل در گرو اهل بیت دارند و بایست در برابر چنین اهانتی برخورد مناسب را انجام دهند و چه آنان که متعهد به شعرند وموظفند در پالایش عرصه شعر امروز ایران از چنین رویکرد های نا شایست بکوشند . با من هم عقیده خواهید بود که یکی از دلایل اصلی رنگ باختن شعر امروز مونتاژ کاری های ناصوابی است که به دست عده ای شاعر نما انجام می شود.در فضایی تنفس  می کنیم که با بودجه بیت المال گاه  جشنواره هایی  ضعیف  برگزار می شوند و مجموعه های شعری بی جذابیت  از این جشنواره ها  بیرون می آیند که تنها سودشان هر از گاه نیم سکه ها و ربع سکه هایی است  که پول سیگار یک ماه  برخی "ماعران" هم  نمی شود و البته دود آن هم به چشم شعر و هنر و مذهب و دین می رود.



  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ