صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/6/20
3:33 ع

 

شاعری بزرگ اما مظلوم(نگاهی به زندگی وشعر نیر تبریزی)/قسمت سوم
خیال انگیزی فوق العاده ی مثنوی آتشکده جهات مختلفی می یابد؛مثبت و منفی؛وقتی از دید هنری نگاه کنیم باید نمره مثبت در کارنامه ی شاعر قرار دهیم.اما اگر از دید روایی و دینی وارد شویم با تمام ارادتی که به شخصیت نیر داریم ،اما باید بگوییم که گاهی افراط وی در خیال پردازی ،او را از اصل  ماجرای عاشورا منحرف کرده و مسایلی را مطرح می کند که هرگز واقعیت و حقیقت نداشته اند و از دید روایت گران راستین واقعه ی عاشورا  به چشم تحریفات نگریسته می شوند."نیر"گاه ماجراهایی را روایت می کند که هرگز با عقل و منطق و حقیقت تاریخی ،همخوانی ندارد.
از جمله ی این تحریفات غیر مستند ماجرای "رفتن آن حضرت به یاری پادشاه هند" است.!!انگار شاعر ماجرای عاشورا را با روایت شاهنامه ی فردوسی اشتباه گرفته و چنین است که یکی از مهم ترین نقاط ضعف مثنوی آتشکده در دل یکی از مهم ترین نقاط قوت آن رقم بخورد.
از این دست اشارات غیر مستند در مثنوی آتشکده، کم نیست.از جمله مثال های دیگر ،"آمدن جوان نصرانی به قتل آن حضرت "است که گویا استناد صحیحی ندارد.هر چند اگر از غیر مستند بودن آن چشم پوشی کنیم  و فقط از زاویه ی شاعری به ماجرا بنگریم ،شاعر یکی از زیباترین و خیال انگیز ترین صحنه ها را با دست برد در واقعیت آفریده است.این زیبایی خواننده ی عوام را آن چنان فریب می دهد که ماجرا را باور می کند و حتی خواننده ی عوام را هم آن چنان به شک می اندازد که گمان می کند که "نکند شاعر در این دروغ گویی شاعرانه محق بوده است؟"

کرد پور سعد ترسایی جوان
بهر قتل آن امیر دین روان
شد چو نزدیک آن جوان بخت صبیح
دید کاندر مهد خون خفته مسیح
در شگفتی ماند از آن سر عجاب
کاین به بیداری است یا رب یا به خواب؟
رستخیز است اینکه از چرخ برین
آمده روح الله اینک برزمین
یا که روح القدس اعظم جلوه گر
گشته بر مریم به تمثال بشر
یا بود این کشته یحیی کش ز طشت
خون روان گردیده بر دامان دشت
یا درخت موسی است این شعله رو
کایدش بانگ انا الحق از گلو
او همه بر روی شه غرق نگاه
کش ندا آمد به گوش جان زشاه
کاندرا که  خوش به هنجار آمدی
گرچه با تمثال و زنار آمدی
بشکن این تمثال و این زنار را
چند در آیینه جویی یار را؟
دارد اینک در حریم کعبه سیر
آنچه در آیینه می جستی به دیر
گر فشانم دست عیسی آفرین
صد مسیحا ریزدم از آستین


نیر در توصیف مقام امامت امام حسین (ع)نیز راه افراط در پیش می گیرد.البته این مسئله ریشه در مشرب خاص مذهبی وی دارد.او چنان که ذکر شد فرزند "میرزا محمد مامقانی" سر سلسله "شیخیه ی حجت الاسلامی" آذربایجان است و خود نیز گویا  دیدگاه شیخی داشته است.
شیخیه(1)
شیخیه یکی  از فزقه هایی ست که در بطن شیعه زاده شده  است.البته این فرقه با تشیع زاویه داشته و در نتیجه ی مشرب های خاص، پیروان آن از دیگر شیعیان ممتاز بوده اند.یکی از همین مشرب های خاص "غلو" در باب مقامات ائمه است.این غلو به حدی ست که پیروان شیخیه ،هنگام نماز خواندن در حرم ائمه ،طوری به سمت قبله می ایستادند که قبر امام ،مابین نمازگزار و قبله قرار می گرفت!
اشکالات وارد به شیخیه تنها به این نکات ختم نمی شود.غالب صاحب نظران  معتقدند که  انحرافات اساسی این فرقه در نگاه به موضوع مهدویت زمینه ساز پیدایش فرق ضاله ی  بابیت و بهاییت بود.البته چنین نظری پر بیراه نیست.نگاه غلط سردمداران شیخیه بخصوص شیخ احمد احسایی(موسس)و جانشین وی (سید کاظم رشتی)به مسئله ی امام زمان (عج) که به اسم" زمینه سازی برای ظهور"،مردم را آماده ی پذیرش هر ادعایی کرده بودند نقش اساسی در فریب گسترده ی عوام الناس در برابر ادعای دروغین باب داشت.اساسا دیدگاه شیخیه در باره ی امام زمان بدترین لطمه را به شیعه زد و گزگ به دست دشمنان آیین اهل بیت داد.شیخیه از یک سو با توصیف کیفیت هایی خاص برای وجود مبارک حضرت ولی عصر او را از یک حضور زمینی به آسمان ها بردند و از طرف دیگر با زمینه چینی غلط برای آمدنش و قریب الوقوع دانستن ظهور ،مردم را نسبت به ادعا ها زود باور ساختند.
شیخ احمد احسایی و سید رشتی معتقد بودند که امام عصر با بدن "هورقلیایی"حیات دارد.از دید آنان انسان دارای دو نوع جسم است:
1-جسم عنصری :بدنی که در این دنیا با آن زندگی می کنیم و از خواص کالبد ظاهری است و با مرگ از بین می رود.
2-جسم هورقلیایی:جسمی که ما بین جسم عنصری و حیات روحانی ست و نوعی ماده ی لطیف تر از جسم عنصری ست؛وم معتقد بودند که  حیات انسان در قبر هم هورقلیایی است و معاد جسمانی هم هور قلیایی خواهد بود.آنان بدون هیچ سند عقلی و نقلی ،ادعا می کردند که "وجود هورقلیایی امام عصر"(!؟)در زمان های مختلف در جسم های عنصری مختلف به حیات خود ادامه می دهد و با مرگ هر جسم عنصری سر از جسم عنصری دیگر در می آورد.این دیدگاه در واقع همان چیزی بود که به شکل پنهان و غیر مستقیم  اصل مهدویت را تخریب کرد و زمینه ساز ادعای باب شد.
علاوه بر این اهتمام خارج از منطق و قاعده ی شیخ احمد احسایی و جانشینش به مو ضوع "زمینه سازی برای ظهور" و دست یازیدن وی به شرح آیات و احادیث مرتبط با موعود آن هم به شیوه ای غیر علمی و نادرست ،زمینه را برای دعوی دروغین سید علی محمد شیرازی معروف به باب آماده کرد.تمام این دلایل نظری ،گذشته از آن است که بدانیم "باب" به طور مستقیم شاگرد سید کاظم رشتی بوده است.!...و البته از دیگر شاگردان ویژه و مهم این سید مشکوک،"ملا حسین بشرویه ای"(اولین ایمان آورنده به باب و عامل اصلی تبلیغی باب که فتنه ها و خونریزی های فراوانی آفرید) و هم چنین "طاهره قره العین"بوده اند.؛و اساسا لقب قره العین را به طاهره،سید کاظم رشتی داده است و در واقع طاهره از نور چشمی های سید کاظم بوده است!!!!(2)
البته داستان شیخیه ی آذربایجان شکل متفاوتی با شیخیه ای دارد که بابیت و بهاییت از دل آن سر بر آورد و اساسا شیخیه آذربایجان زاویه ی انحرافی شان کمتر بوده است. -گرچه خالی از اشکال هم نبوده اند- شواهد تاریخی هم گواه این مدعاست.چرا که آنان پس از دعوی باب او را رد  کردند و "میرزا محمد مامقانی" پدر حجت الاسلام نیر فتوا به تکفیر و اعدام باب داد.

پی نوشت:

(1):بررسی شعر نیر بدون پرداختن به داستان شیخیه امکان پذیر نیست.اساسا یکی از دلایل مهجور ماندن شعر نیر همین شیخیه بودن اوست .اشاره ی ما نیز به مسئله ی شیخیه عنایت به این نکته است که تجلیل از شعر نیر نباید به تایید برخی دیدگاه ها و اندیشه های انحرافی منجر شود.
(2):یک ضرب المثل معروف ترکی وجود دارد که"کرم درخت را از درون درخت می خورد.".
مرور پیدایش آیین های جعلی بابیت و بهاییت موید همین ضرب المثل ترکی ست.گرچه نقش  خارجی بخصوص نقش روسیه در پیدایش و انگلیس در تداوم این فتنه ها بر کسی پوشیده نیست ؛اما مروری بر روابط خانوادگی برخی چهره های مهم  دخیل در فتنه ی بابیت نشان دهنده ی این است که همیشه  انحرافی از درون خانواده ی نخبگان جامعه شروع شده و سپس مثل ویروس به جان عوام الناس  افتاده است.
یکی از همین چهره های عجیب و غریب ،"طاهره قره العین" است.اولین زنی که به دنبال باب افتاد و در این مسیر ،  بخصوص با  کشف حجاب کردن خبر ساز شد.جالب است بدانیم که وی نه از روسیه آمده بود و نه از انگلیس.!طاهره فرزند ملا صالح قزوینی - فقیه اخباری معروف- و برادر زاده مرحوم آیت الله  ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود.شهید ثالث از علمای اصولی و قهرمان مبارزه و افشاگری علیه فتنه ی باب بود که نگاهی بسیار ریشه ای به فتنه ی بابیه داشت.وی برای اولین بار پرده از ارتباط بابیت با روسیه برداشت و حتی پیشتر از ادعای باب ،پی به انحراف شیخیه نیز برده و سید کاظم رشتی را طی مناظره ای معروف ،محکوم و تکفیر کرده بود.در نهایت روشنگری های وی  توسط بابیون تاب نیاورده شد وتوسط این قوم  در محراب و در سجده به شهادت رسید.گویند در توطئه ی ترور وی ،برادرزاده اش ،طاهره نیز نقش داشته است.!
چنانکه می بینیم برخی آقازاده های گستاخ در آن زمان نیزعامل اصلی فتنه ها بوده اند و اساسا کسی غیر از آقا زاده های عصیانگر، جرئت ساختارشکنی در تاریخ ایران نداشته است.



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ